همواره یکی از دغدغهی عکاسان حرفهای و سازمانها، دزدیده شدن و استفاده غیر قانونی از آثار آنها در جاهای مختلف مانند شبکههای اجتماعی، وبسایتها و ... است. اما وبسایت Imatag با اعمال یک واترمارک نامرئی روی عکسها، نگرانی عکاسان و سازمانها را کاهش میدهد.
با توجه به فناوریهای پیشرفتهای مانند هوش مصنوعی گوگل برای پاک کردن واترمارک تصاویر و تکنولوژیهای هوشمند افزایش رزولوشن عکس (Upscaling) مانند «EnhanceNet»، روشهایی مانند استفاده از واترمارکهای قابل رؤیت روی عکس یا آپلود تصاویر با رزولوشن پایین، دیگر مانند گذشته برای حفاظت از عکسهای باارزش عکاسان در برابر دزدیده شدن، کافی نیست.
واترمارکگذاری نامرئی یک پاسخ کارآمد به این روشهای دزدی پیشرفته است. Imatag سرویس جدیدی است که میتواند یک واترمارک نامرئی و پاکنشدنی به عکسها اضافه کند؛ بدون اینکه کوچکترین تأثیری بر کیفیت عکس بگذارد. این قابلیت به عکاسان و سازمانها کمک میکند آثار خود را دنبال کنند و هر وقت ببینند عکسهایشان بهصورت غیرقانونی پرینت شده یا در وب قرار گرفته است، ادعای حق مالکیت کنند.
در وبسایت Imatag، یک دموی آنلاین وجود دارد که میتوانید عکس خود را آنجا آپلود کنید، کیفیت بصری عکس واترمارکشده را بررسی و توانایی واترمارک را ارزیابی کنید. میتوان برای بررسی این موضوع که با چه مقدار تغییر در عکس، الگوریتم Imatag توانایی تشخیص واترمارک نامرئی را از دست میدهد، مقیاس عکس را تغییر دهید و آن را کراپ یا فشرده کنید.
راه دیگر برای تست این سیستم، ساختن یک حساب کاربری رایگان در این وبسایت است که یک گیگابایت فضا برای آپلود عکس در اختیار کاربران قرار میدهد. عکسهایی که آپلود میشوند، واترمارکگذاری و در وبسایت بهصورت خصوصی نگهداری میشوند؛ مگر اینکه آنها را برای عموم قابل رؤیت کنید؛ سپس میتوانید عکس واترمارک شده را دانلود و با نرمافزار ویرایش عکس مورد علاقهی خود ویرایش کنید و با آپلود مجدد آن در وبسایت، توانایی سیستم را در تشخیص واترمارک ارزیابی میکنید.
با انجام چندین تست مختصر که تعدادی عکس مورد بررسی قرار گرفت، مشخص شد تغییراتی که در عکس صورت میگیرد تا واترمارک نامرئی را غیر قابل تشخیص کند، آنقدر قوی هستند که عکس را غیر قابل استفاده میکنند. اگر عکاسی این ابزار را برای کسبوکار خود مفید میداند ولی یک گیگابایت فضای رایگان وبسایت پاسخگوی نیاز وی نیست، میتواند با پرداخت ماهیانه ۱۰ یورو حق اشتراک، صاحب ۱۰۰ گیگابایت فضا شود. بستههای ویژه نیز برای سازمانها در نظر گرفته شده است. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به وبسایت Imatag مراجعه کنید.
استارتاپ گرایند رویدادی جهانی است که در شهرهای بزرگ جهان با هدف آشنایی علاقهمندان به کارآفرینی و ارزشآفرینی با افراد باتجربهی این حوزه برگزار میشود. اصفهان، بهعنوان یکی از شهرهای فعال در برگزاری این رویداد، تاکنون ۲۰ استارتاپ گرایند برگزار کرده و در ۲۵ آبان ۱۳۹۷، میزبان استارتاپ گرایند ۲۱ بود. این رویداد، در حاشیهی سالن فرصتها نمایشگاه اتوکام ۲۰۱۸ برگزار شد وتوحید قهرمانی، وظیفهی اجرای آن را بر عهده داشت.
کیارش عباسزاده بنیانگذار زودفود، میهمان رویداد اصفهان بود. عباسزاده تحصیلکردهی انگلستان بوده و ایدهی تأسیس استارتاپ را در همان زمان تحصیل پرورش داده است. او در سفرهایی که بهایران داشت، متوجه کمبود خدماتی برای انتخاب سفارش غذا در ایران شد. کمبود دیگر، عدم وجود بانک اطلاعاتی مفید در مورد رستورانها و ساعت کار آنها بود. عباسزاده با توجه به این مشکلات و با بررسی کسبوکارهای سفارش غذا در انگلستان، به فکر تأسیس استارتاپی مشابه افتاد.
پس از بررسی و بنچمارک استارتاپهای مشابه در انگلستان، کیارش عباسزاده پس از فارغالتحصیلی به ایران آمد و در همان روز اول، ایده را با پدرش مطرح کرد. او پدرش را با تجربهی مدیریتی چندساله، یکی از اصلیترین مربیهای خود میداند. پس از تأیید اولیه از طرف پدر، عباسزاده بهسرعت کار روی ایدهی خود را با سرمایهی شخصی شروع میکند.
بنیانگذار زودفود برای شروع کار، گروهی از دوستان و همکاران قدیمی خود را گردهم جمع میکند. او پیش از سفر به انگلستان، با این دوستان کسبوکاری در زمینهی خدمات نرمافزاری و سختافزاری داشته است. بههرحال، گروه اولیهی زودفود در سال ۱۳۸۸ تشکیل میشود و کار خود را در یک اتاق کوچک در پشتبام خانه شروع میکند.
آشنایی و دوستی با این تیم، نقاطی هم مثبت و هم منفی برای عباسزاده و استارتاپش داشت. داشتن تیم، سرعت راهاندازی سرویس و برنامهریزیهای اولیه را افزایش داد. از طرفی، اعضای این گروه، عموما از دوستان او بودند و مدیریت آنها، دشواریهای خاص خود را داشت. همین نقطهی منفی، در اکثر صحبتهای عباسزاده به چشم میخورد و او هم مانند هر کارآفرین دیگر، تشکیل تیم و دقت در انتخاب همتیمی را بخشی بسیار مهم در مسیر استارتاپ عنوان میکند.
یکی دیگر از چالشهای ابتدایی عباسزاده در زودفود، انتخاب بین استخدام یا شراکت با افراد بود. او این دوراهی را بحرانی رایج در بین کارآفرینان میداند که معیارهایی برای انتخاب بهتر آن نیز توصیه میکند. یکی از بهترین راهکارها برای اینکه ببینیم آیا فردی را باید استخدام کرد یا بهعنوان شریک با او همکار شویم، بررسی تواناییها و امتیازات است. در واقع باید ببینیم فرد جدید چه آوردهای برای شرکت دارد و اگر تنها او توانایی این کار را دارد، میتوان شراکت را انتخاب کرد.
عباسزاده در مورد قراردادهای مشارکت برای استارتاپ نیز توصیههایی دارد. از نظر او قراردادها و تقسیم سهام باید بهصورت پویا باشد؛ بهگونهای که با ترک شرکت از طرف هر یک از شرکا، ضربهای به آن وارد نشود.
این کارآفرین در پاسخ به مجری برنامه در مورد منتورهایی که از ابتدا همراه او بودهاند، پس از پدر و عمو، افراد دیگری را معرفی میکند که حمایت معنوی از کسبوکار داشتهاند. از نظر او، افرادی که اشارهی کمتری در مسیر موفقیت کارآفرینها دریافت میکنند، اشخاصی مانند همسر و مادر هستند که با انواع حمایت، دشواریهای ابتدای مسیر را برای کارآفرین آسان میکنند.
میهمان رویداد بیستویکم استارتاپ گرایند اصفهان در مورد روزهای اولیه و اجرای ایده میگوید که راضی کردن اطرافیان و حتی والدین اعضای تیم به سودده بودن ایده، انرژی زیادی از آنها میگرفته است. او حتی به همراه پدرش، جلسهای برای توضیح و توجیه ایدهی در حال اجرا با این والدین برگزار کرد. درواقع در آن سالها هنوز اعتماد به سودآوری ایدههای نو آن هم در فضای اینترنت، پایین بود.
تیم زودفود پس از یک سال فعالیت در دفتر شخصی، برای توسعهی اولیه و بهخاطر نیاز به مواردی همچون شماره تلفن و آدرس تجاری، دفتری بسیار کوچک اجاره میکند. عباسزاده در مورد آن دفتر میگوید که یک تیم حدودا ۱۰ نفره در دفتری ۹ متری فعالیت میکردهاند. این مسیر، در واقع نتیجهی بوتاسترپ بودن زودفود و عدم جذب سرمایه در روزهای اول محسوب میشود. بههرحال پس از جابهجایی و توسعهی بیشتر سرویس، اولین رستورانها در همان اطراف دفتر شرکت و با استفاده از بازاریابی چریکی، جذب میشوند. بنیانگذار زودفود میگوید که برای روزهای اول، اعضای خانواده را تشویق به خرید از سرویس خود میکرده است.
مدیریت تیم، پس از راهاندازیهای اولیه نیز هنوز بهعنوان چالشی اساسی گریبانگیر زودفود بود. او حس رفاقت میان افراد و از همه مهمتر، عدم تمایل به رشد را مشکلات اساسی این بخش عنوان میکند. او در ادامه به این نکته اشاره میکند که برای استارتاپها، اصطلاح مدیرعامل و رئیس، معنای خاصی نمیدهد. به بیان دیگر، بنیانگذاران هم صرفنظر از عنوان شغلی خود باید در روزهای ابتدایی با تمام قوا در جهت پیشرفت استارتاپ تلاش کنند. در نهایت او یک رهبر را برای استارتاپها بسیار مفیدتر از مدیر میداند چرا که افراد در استارتاپها نیاز به مدیریت مستقیم ندارند.
سرانجام پس از مدتی فعالیت، نیاز به جذب سرمایهگذار از طرف تیم زودفود حس میشود. عباسزاده برای جذب سرمایهگذار، روندی طولانی و فرسایشی شامل مذاکره با حدود ۱۳۰ شرکت و سازمان داخلی و خارجی را انجام میدهد. او در مسیر مذاکره برای جذب سرمایهگذار، تجربهی این کار را کسب کرد و البته، شکستهایی هم داشت. یکی از اساسیترین موانع او برای جذب سرمایه در آن سالها نیز، شرایط تحریم ایران بود.
کیارش عباسزاده در مورد زمان مناسب برای جذب سرمایه معتقد است که پس از اعتبارسنجی صحیح و اطمینان از اینکه بازار، تا حدی پذیرای ایده خواهد بود، میتوان برای جذب سرمایه اقدام کرد. تنها باید توجه داشت که پیش از این اقدام، باید دلیل، مقدار مناسب و شیوهی جذب سرمایه را بررسی کند.
تیم زودفود نیز مانند هر کسبوکار دیگر، در مسیر خود حرکتهای اخلاقی متعددی را شاهد بودهاند. بهعنوان مثال افراد و سازمانهایی که با اسم سرمایهگذار وارد میشوند و اطلاعات شرکت را به سرقت میبرند، چالشی عمومی در بین این استارتاپها محسوب میشود. در این میان، وظیفهی تیمهای استارتاپی، انجام ندادن این حرکتها و البته دقت بالا در جذب سرمایه و مذاکره بیان میشود. عباسزاده در نهایت بدون اشارهی مستقیم به چگونگی خروجش از زودفود و اتفاقات و قبل و بعد از آن، حضار را به کتابی رجوع داد که بهزودی در مورد داستان زودفود چاپ خواهد شد.
در ادامه، شرکتکنندگان در رویداد استارتاپ گرایند اصفهان، سوالات خود را از میهمان این برنامه پرسیدند. یکی از سوالات، در مورد چگونگی تخصیص سهم بین بنیانگذاران بود. عباسزاده میگوید هیچ فرمول مشخصی برای این مسئله وجود ندارد اما میتوان با توجه به ارزش منابع واردشده به شرکت توسط این بنیانگذاران، سهام را بهصورت پویا بین آنها تقسیم کرد.
سوال دیگر در مورد چگونگی شناسایی سرمایهگذار واقعی از افرادی با اهداف خرابکارانه بود. بنیانگذار زودفود میگوید در مسیر مذاکره نباید خود را پایینتر یا بالاتر از سرمایهگذار در نظر بگیریم. اگر موقعیت استارتاپ پایینتر از سرمایهگذار در نظر گرفته شود، اطلاعات شرکت بدون بررسی صحیح در اختیار او قرار میگیرد. در موضع برعکس نیز غرور تیم استارتاپی مانع پیدا کردن سرمایهگذار مناسب میشود.
در مسیر مذاکره برای جذب سرمایهگذار، باید اطلاعات استارتاپ را بهصورت مرحلهای و پس از امضای قرارداد عدم افشای اطلاعات بیان کرد. در واقع ارائهی اطلاعات و دریافت قول برای تزریق سرمایه، باید بهصورت مراحلی در پی یکدیگر انجام شود و هیچگاه بدون دریافت قول قانونی سرمایهگذاری، اطلاعات کامل را در اختیار سرمایهگذار قرار ندهیم.
یکی از حضار سالن از عباسزاده پرسید که چگونه در ابتدای کار، روند رستورانها را بررسی میکردند و آیا توان اصلاح عملکرد آنها را داشتهاند؟ او در پاسخ به این نکته اشاره کرد که در بازدیدهای متعدد، بدون افشای موقعیت سازمانی خود با رستورانها و تمامی عوامل آنها صحبت میکرده است. این کار، برای درک مستقیم چالشهای رستورانها در خدمترسانی به مشتریان انجام شد. البته قدرت زودفود در ابتدای فعالیت بهحدی نبود که رستورانهای خاطی را از سرویس کنار بگذارد و عموما چالشهای اینچنینی به تذکر ختم میشدند.
سوال دیگر در مورد شرایط کار و تأسیس کسبوکار نوپا در وضعیت کنونی اقتصاد بود. عباسزاده که تجربهی چنین بحرانهای اقتصادی را در سال ۹۰ دارد، معتقد است سکون و کار نکردن بدترین راهحل برای افراد در وضعیت کنونی محسوب میشود. او و تیمش در بحران آن سالها تنها تمرکز خود را روی کارشان گذاشتند و بدون توجه به وضعیت اقتصادی، تنها پیشرفت زودفود را در ذهن داشتند. او در ادامه به شرکتکنندگان توصیه میکند که بدون توجه به بحرانهای موجود، همین کار را انجام دهند. بهعلاوه، قیمت کنونی ارز، بهترین فرصت را برای کسب درآمد دلاری و صادرات خدمات و مهارت نیروی انسانی، فراهم میکند.
یکی از بخشهای مهم مدیریت استارتاپهایی شبیه زودفود، بحث جابهجایی یا لجستیک است. عباسزاده برای افرادی که بهتازگی وارد این حوزه میشوند توصیه میکند که با توجه به سرمایهی در دسترس و منابع موجود خود، بین سرویسدهی از طریق خود شرکت یا استفاده از پیکهای واسط یا پیک خود رستورانها اقدام کنند. او میگوید استفاده از منابع داخلی برای حملونقل غذاها، هزینهای بسیار بالا نیاز دارد و برای استارتاپهای جوان، منطقی نیست.
بسیاری از سوالات شرکتکنندگان، در مورد چگونگی اعتبارسنجی استارتاپ پیش از شروع به کار یا جذب سرمایه بود. بنیانگذار زودفود، روشهای متعدد آکادمیک را برای این مسئله معرفی کرد و از همه مهمتر، به این نکته اشاره کرد که بدون انجام این فرآیندها، هر اقدام با شکست مواجه خواهد شد. اعتبارسنجی نیز در مراحل مختلف استارتاپ، روشهای خاص خود را دارد که بسته به وضعیت موجود (ایده، طرح اولیه، محصول اولیه، جذب سرمایهگذار)، باید انجام شود.
سوال یکی دیگر از حضار در مورد مدیریت تیم و نیروی انسانی، عباسزاده را مجبور کرد تا از چالشهای اولیهی تأسیس زودفود بگوید. او کمبود دانش در میان نیروی انسانی و افراد علاقهمند به کار در استارتاپها را چالش اصلی این موضوع میداند. بهعلاوه، افرادی که دانش را تنها بهصورت تئوری فراگرفته و توانایی بهکارگیری آن را ندارند نیز برای استارتاپ مضر هستند.
کارآفرینی فعالیتی پُرریسک و در عینحال پُرثمر است. اما اگر در خیال کارآفرین شدن هستید و آرامآرام به سن بازنشستگیتان نزدیک میشوید، باید نگاهی موشکافانهتر به واقعیتها داشته و پیش از هر اقدامی، منافع و مخاطرات ناشی از کارآفرینی را در ذهن خود سبک و سنگین کنید.
بسیاری از ما، کارآفرینان را به چشم مُنجیان زمانهی خود میبینیم. انسانهایی که در حُکم موتور رشد اقتصادی و عامل نوآوری در جوامع، سازمانها و زندگی روزمرهی ما هستند. ما شیفتهی خواندنقصهی زندگی این انسانهای خودساختهایم، دانشجویان اخراجی که تجارتشان را از گاراژ خانهی خود شروع کرده و همواره دستمایهی داستانهای از فرش به عرش رسیدناند. ما همیشه کارآفرینی را تحسین کردهایم.
قرار نیست در این مقاله، کارآفرینی را زیر سوال ببریم. قطعا بنگاههای جدید سهم بسزایی در رشد اقتصادی و ایجاد شغل دارند. اما، فرهنگ جدید جذب سرمایه و سهولت دسترسی به منابع در کشورهای توسعهیافته موجب شده است که کارآفرینی حتی برای افراد بدون پشتوانه نیز آسان به نظر برسد. عاملی که میتواند سرآغاز یک معضل شود، معضلی که شاید بیش از هرکس دامن آنهایی را میگیرد که در آستانهی ۵۰ سالگی و یا در سنین بالاتر، فیلشان یاد هندوستان کرده و تصمیم میگیرند که وارد عرصهی کارآفرینی شوند.
کارآفرینی فعالیتی پرمخاطره است. تنها حدود نیمی از شرکتهای تازهتاسیس بخت آن را خواهند داشت که شمع پنجمین سالگرد تاسیسشان را فوت کنند. به گفته وزارت خزانهداری آمریکا، حتی اگر کارآفرینان بتوانند از میدان رقابت جان بهدربرند، باز بیشتر آنها حتی به بیمهی درمانی هم دسترسی ندارند.
کارآفرینان بیش از سایر اقشار در معرض خطر فقر در بازنشستگی هستند. تنها ۸ درصد کارآفرینان آمریکایی عضو یک صندوق بازنشستگی هستند. این آمار، نوید آیندهای نهچندان روشن را برای این قشر میدهد. ضمن آنکه معدودی از آنها دارای پسانداز بازنشستگی بوده و هرچه سن ایشان پایینتر باشد، رقم پساندازشان نیز به مراتب کمتر خواهد بود.
در مقابل، خانوادههایی که اندوختهی بیشتری داشته و یکی از اعضای آن دارای شغل ثابت است، از وضعیت بهتری برای ایجاد و حفظ کسب و کار خود برخوردارند.
با این اوصاف، اگر سرمایهگذاری آنها شکست هم بخورد، هنوز آبباریکهای دارند که بهکمک آن امور زندگی خود را بگذرانند. اما تکلیف دیگرانی که نه برای روز مبادا اندوختهای دارند و نه پساندازی برای بازنشستگی، چه میشود؟ یا کسانی که برای کاهش هزینههای خود چارهای ندارند جز اینکه توسط کارفرما بیمه شوند، باید چه کنند؟
کارآفرینی (کلمهای خوشآهنگ و دهانپرکن که اغلب بجای خوداشتغالی استفاده میشود)، گاه نمیتواند منافع ما را آنچنان که باید و به اندازهی کارکردن برای دیگران تامین کند. این مساله میتواند دغدغهی همه ما فارغ از هر سنی باشد، اما بیشترین دلواپسی را باید همانهایی داشته باشند که در سن ۵۰ سالگی و بالاتر وارد عرصه کارآفرینی شده و به سن معمول بازنشستگی نزدیک و نزدیکتر میشوند.
دارایی اغلب بازنشستگانی نیز که از طریق کارآفرینی به بازار کار بازمیگردند، رفتهرفته کاهش مییابد. بر خلاف باور رایج، میانگین درآمد کارآفرینان به نسبت همتایان خود که برای شخص دیگری کار میکنند کمتر است. بهعلاوه مخاطرات همراه با کارآفرینی با افزایش سن بیشتر میشود، ضمن آنکه زمانی هم برای جبران آسیبها باقی نخواهد بود.
البته، کارآفرینان به دلایل دیگری چراغ کسبوکار خود را روشن میکنند. آنها میخواهند رئیس و آقابالاسر خودشان باشند و کارآفرینی را بهترین راه برای خدمت به نسلهای آینده میبینند. هرچند که کسانی هم در این میان هستند که از سر بیکاری یا تبعیض سنی، و بهناچار پا به عرصهی خطیر کارآفرینی میگذارند.
برنامههای تامین آتیه مثل بیمهی سلامتی و حساب پسانداز بازنشستگی، مزایای قابل توجهی به همراه داشته و نویدبخش زندگی طولانیتر، سالم و شاد هستند. جالب آنکه کارآفرینانی که ما دوست داریم آنها را به عنوان نماد تحقق رویای نظام سرمایهداری بشناسیم، اغلب همان کسانی هستند که زندگی آیندهشان در معرض بیشترین مخاطرات و ریسکهای مالی و جانی قرار میگیرد.
اما باید صادقانه درباره هزینهها و مزایای کارآفرینی صحبت کنیم، مخصوصا برای افرادی که نزدیک به سن بازنشستگی هستند. بعلاوه دولت و دستاندرکاران امر باید فارغ از سنوسال افراد، دسترسی آحاد جامعه و بویژه کارآفرینان را به برنامههای کلیدی تامین آتیه مانند بیمه درمانی ارزان قیمت، کالابرگ و سبدهای حمایتی و بیمه بیکاری تسهیل کنند. در عین حال، سیاستگذاران باید از خود سوال کنند که چرا بهرهمندی از منافع برنامههای حمایتی که مستقیما با رفاه ما گره خوردهاند، مستلزم داشتن یک شغل خوب بوده و دیگر اقشار از جمله کارآفرینان به چنین برنامههایی دسترسی ندارند.
البته تلاشهایی برای حل این مشکل صورت گرفته است. بطور مثال، در برخی کشورها قانون تامین اجتماعی این قابلیت را دارد که افرادی را که مشمول هیچ بیمهای نیستند و از جمله کارآفرینان را تحت پوشش قرار دهد. بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد و بیمههای اختیاری و خویشفرما برای کسانی است که تحت پوشش بیمهی خاصی نیستند.
کشورهای بسیاری از جمله آمریکا پیشگام این حوزه بوده و لوایح مشابه حمایتی را به نهادهای تصمیمساز بردهاند. ولی متأسفانه پیشرفت چندانی در این موارد حاصل نشده و کارآفرینان همچنان از مزایای برنامههای حمایتی بیبهرهاند.
بسیاری از مزایایی که سازمانها برای نیروهای خود فراهم میکنند، پرهزینهتر از آن هستند که یک کارآفرین بویژه پابهسنگذاشته بتواند به تنهایی از پس تامین آن برای خود و خانوادهاش بربیاید. با این وجود، دولت و نهادهای اجرایی میتوانند سازوکارهای حمایتی لازم را برای حمایت از این قشر فراهم کنند.
حال در غیاب این حمایتها، تکلیف کارآفرینان بالقوه چیست؟ میدانیم که کارآفرینی میتواند یک بازی پرریسک و در عینحال پرثمر باشد. اما ضروری است قبل از آنکه به فکر حرکت در این مسیر باشید، کمی دست به عصاتر عمل کرده و جوانب امر را بسنجید. اگر سنتان بالا رفته و به ایام بازنشستگی نزدیک میشوید، مخاطرات پیشروی کارآفرینی را با احتیاط تمام ارزیابی کنید. احتیاط شرط عقل است، بنابراین بیگدار به آب نزنید و قبل از شروع کسبوکارتان تحت پوشش یک برنامه حمایتی (مثل بیمه خویشفرمایی و یا بیمه عمر) قرار بگیرید که در روز مبادا دستخالی نمانید.
بلاکچین در حال تبدیل شدن به یک ضرورت در کسبوکارهای امروزی است. برای نمونهOpenBazaar مانند اغلب ایدههای بزرگ کسبوکار به عنوان یک پروژهی جانبی شروع شد؛ اما اکنون به یک نرمافزار متنباز، هاب کسبوکار و مارکتپلیس تبدیل شده است.
امیر تاکی و تعدادی از توسعهدهندگان در هکاتون تورنتو در سال ۲۰۱۴، آنچه را که DarkMarketنامیدند، با هدف اثبات مفهومی ایجاد یک بازار غیرمتمرکز آغاز کردند.
این ایده در رویداد هکاتون برنده شد، اما امیر تاکی تصمیم گرفت که پروژه را ادامه ندهد. برایان هافمن، یکی دیگر از توسعهدهندگان مشتاق و با انگیزه، پروژه را به دست گرفت و نام آنرا به OpenBazaar تغییر داد. مردم عاشق ایدهی بازار «فاقد مجوز» شده و به هافمن پیوستند تا این بازار جهانی آزاد و منبعباز را بسازند.
این مطالعه موردی نشان میدهد که چگونه کارآفرینان از ساختار فناوری بلاکچین برای ساختن یک کسبوکار استفاده کردند. اقتصاد رمزنگاری به خودی خود دارای ظرفیتی مشابه برای قدرت بخشیدن به شرکتها است. در ادامهی این مقالهی زومیت، به چگونگی بهرهگیری از این امکانات برای تقویتاستارتاپ شما میپردازیم.
تصور کنید یک ایدهی کسبوکار عالی دارید، ایدهای که مطمئن هستید مشتریان هدف شما دوست خواهند داشت، اما پول لازم برای تحقق ایدهی خود را ندارید. این یک مشکل رایج برای کارآفرینان در شروع کار است. واضح است که جذب پول از طریق سرمایهگذار ریسکپذیر (VC) سنتی دشوار است.
عرضههای اولیهی سکه (Initial Coin Offerings - ICOs) با فناوری بلاکچین برای کارآفرینان آینده خبر خوشی همراه دارد. ICO را به عنوان راهی برای دموکراتیزه کردن تأمین مالی استارتاپ میتوان درنظر گرفت. ICO یک پلتفرم برای جمعآوری پول از سرمایهگذاران فردی فراهم میکنند و به کارآفرینان آینده این اطمینان را میدهد که در این کار هیچکس تنها نیست.
شما هیچ چیزی برای ترسیدن، هیچ زمانی برای تلف کردن و هیچ چیزی برای از دست دادن ندارید.
تکالیف خود را انجام دهید، به صورت کامل. اطمینان حاصل کنید که تخصص فنی برای استفاده از تمام مزایای ICO را دارید. یک توسعهدهنده برای کمک به خود در این کار استخدام کنید. این فرد میتواند اطمینان دهد که ICO بلاکچینی شما نه تنها به عنوان تامینکنندهی مالی بلکه به عنوان یک ابزار رشد پایدار به کسبوکار شما کمک میکند.
چگونه کسبوکار خود را ترویج میکنید؟ در دوران کلاهبرداری فراگیر و قابل توجه در تبلیغات آنلاین، بازاریابی کسبوکارتان به اندازهی ایجاد و اجرای آن با چالش روبرو است.
استارتاپها، مستاصل در ترویج محصولاتشان، مشتریان را با سیلی از خبرنامهها، راهنماها، کوپنها و تعداد بیشماری از تبلیغات بمباران میکنند. این درخواستها بهطور کلی فاقد تمرکز هستند، زیرا رهبران کسبوکار در واقع دقیقاْ نمیدانند مشتریانشان چه میخواهند. آنها فقط امیدوار هستند که پیامشان به مذاق تعداد کافی از مشتریان خوش بیاید. مشکل بدتر از چیزی است که شما فکر میکنید: بر اساس یک مطالعه از Dun & Bradstreet، حدود ۹۴ درصد از بازاریابان ترجیحها و اولویت مشتری را نمیدانند.
رمزنگاری میتواند به شکلی حرفهای، گروههای مشتریان کلیدی را با پیامهای هماهنگ با آنها، هدف قرار دهد. Blockchain سطح عالی ردیابی و شفافیت را با توانایی جمع آوری اطلاعات دقیق ترکیب میکند. در مجموع، این روش تعداد بهینهی نمایش تبلیغ برای هر مشتری را تضمین میکند. البته این نوع از تبلیغات هنوز در ایران بهاندازهی کافی شناخته شده نیستند اما ظهور آنها در آیندهی نزدیک، دور از انتظار نیست.
رمزنگاری میتواند از سایت تجارت الکترونیک شما محافظت کند، به کمک رمزنگاری میتوانید از دادههای آنلاین خود و فایلهای شرکت خود بهتر از هر راه حل دیگری محافظت کنید. در اکوسیستم دیجیتال امروز، رمزنگاری با استفاده از امضای دیجیتالی و کلیدهای خصوصی و عمومی، غیرقابل نفوذ است. به این دلیل که اطلاعات را به شکل کد انتقال میدهد و دادهها را برای کاربران غیرمجاز غیر قابل خواندن میکند.
شما میتوانید از رمزنگاری فراتر از محافظت از دادههای اصلی شرکت خود بهره بگیرید. بهعلاوه، رمزنگاری میتواند مشتریان را تأیید اعتبار کرده و خریداران واقعی را از مجرمان اینترنتی تشخیص دهد. Youngwhan Lee، مدیرعامل EcoVerse و بنیانگذار انجمن بلاکچین WBC میگوید: «سوابق تراکنشها در هر بار عبور از یک گره بلوک زنجیرهای، مجددا اعتبارسنجی میشوند». «این به شما کمک میکند تا ممیزیهای خود را به روشی ساده و بدون درز، ردیابی و بازبینی کنید»